samira

Saturday, February 17, 2007

بالغ من
تاحالا خیلی برام پیش اومده که کاری رو انجام دادم و در همون زمان احساس کردم که کارم اشتباه نبوده
اما بعد از این که از اون کار گذشته دیدم که کودک درون من بوده که اون کار ازش سر زده و بالغ من به نظرش اون کار مسخره میاد
اکثر مواقع فردای روزی مثل دیروز که حالم بد بوده و دیپرس بودم از نوع حادش, به این نتیجه رسیدم که کار دیروزم از کودک من سر زده و بالغ من چیزی غیر از این رو تایید می کنه.حالا که چی من ناراحت شدم؟آقاجان همینه دیگه اگه خیلی ناراحتی بکش بیرون از این رابطه.اگر هم دلت می خواد بمونی پس دیگه جون مادرتینا این همه اعصاب خودت رو خورد نکن.دنیا ارزش نداره
حالا می خوام از امروز تمرین کنم که بیشتر کارهام از روی بالغ من سر بزنه
.................
امروز یهو یه حس خوبی بهم دست داد.احساس کردم که چقدر خانوادم رو دوست دارم.مامانم بابام سینا.احساس کردم چقدر محیط خوب و دوست داشتنی و مهربون و گرمیه
خدایا ازت مچکرم که همچین خونواده ی خوبی رو بهم دادی