این دنیا واقعیه؟
از وقتی که رسیدم به سنی که دیگه فکر کردن و اندیشیدن به زندگی برای من معنی دار شده بود یعنی از حدودای دوم سوم راهنمایی یا شایدم قبلتر یا بدتر همیشه می ترسیدم از اینکه یه روز برسه که بفهمم این دنیا واقعی نیست و همه آدمهای دور و بر من با هم پشت پرده بدون اینکه من بفهمم قرار گذاشتن که من رو امتحان کنن و روز و شب رو با کارهایی که در رابطه با من ممکن بود به وجود بیارن
همیشه فکر می کردم همه ی آدمها از مامانم گرفته تا همسایمون و سبزی فروش سر کوچمون همه با هم دست به یکی کردن و همه از این مو ضوع اطلاع دارن جز من و من به نوعی دارم توسط اونا امتحان میشم
خوب مسلمن بچه تر که بودم بیشتر شک می کردم به این موضوع و خیلی احتمال میدادم که حسم واقعی بوده باشه اما هر چی بزرگتر میشدم به غیر ممکن بودن این موضوع بیشتر ایمان می آوردم
چند وقت پیشا داشتم برای سیما تعریف می کردم و گفت که مثل فیلم تورو من شو می مونه
که کاراکتر فیلم متوجه میشه که همه ی آدمهای دور و برش رل بازی می کردن و همه از این موضوع با خبر بودن جز خودش
ولی واقعیت اینه که تصور این موضوع هم خیلی وحشتناک به نظر من
این که فکر کنی همه ی جریانهایی که تا حالا دورو برت اتفاق افتادن نقشه بوده تا تو امتحان بشی