samira

Saturday, February 24, 2007

سقف
چرا بعضی از آدمها به سقف علاقه ی بسیاری دارن و عکسها یا تابلوهاشون رو به فاصله ی ده سانت از سقف آویزون می کنن؟
خوب فکر قد کوتا ما هم باشین که گردنمون درد می گیره اگه بخوایم به تابلوهاتون نگاه کنیم
باید یه صندلی بزاریم زیر پامون
.................
پی نوشت خانوادگی:امروز به دلیل به جا آوردن سله ی رحم رفتیم کرج خونه ی عمه جانمون.چه کرد این عمه جان با غذاهایی که برای ما پزیده بود
زرشک پلو با مرغ.قیمه.کوفته تبریزی.سالاد الویه.سوپ جو و دغ آش(آش دوغ منظورمه.لطفن با لهجه ی ترکی خوانده شود)در حال انفجار می باشم هم اکنون
تازشم عصری سه تا شیشه ی بزرگ گذاشت جلومون که یکیش اب زرشک بود.یکی تمشک و یکی هم مخلوط و مقادیر قابل توجهی البالو خشک و لواشک که من یکی که خدای ادعای چیز ترش خوردنم تا نیم ساعت داشت سرم گیج میرفت و فکر می کنم فشارم حدودای دو سه بود
.................
پی نوشت خانوادگی 2:دختر همون عمه جانمان هفت ماهه حامله هستن.امروز رفتیم وسایل نی نی کوچولوش رو چیدیم توی کمد هاش.آخی.به سلامت وضع حمل کنی دختر عمه جان
.................
پی نوشت از نوع کفش:به سلامت و میمنت بنده بالاخره اون کفش رو خریدم.الانم هر چی توی سایت گشتم که عکسش رو پیدا کنم براتون بذارم دیدم واااااااااااااااااااا نیست که!به خیال خودم جدیده اما فکر کنم انقدر مدل قدیمیه کلارک هست که از روی سایت هم برش داشتن.چه کنیم دیگه تا کفش از کشورهای صنعتی برسه به کشورهای جهان سومی یه چهل سالی طول میکشه
.................
پی نوش امیدوارانه:شاید انقدر مدل کفشم جدیده که هنوز وقط نکردن عکسش رو بذارن توی سایتشون
.................
به خدا آخرین پی نوشته:رژیم را به معنای واقعی امروز شکاندم.چه کنم با عابروی رفتم پیش دوستام که اینجان؟