امروز
صبح دیر از خواب بیدار شدم.برای اینکه هوا ابریه اصلن نور نمیاد تا من رو بیدار کنه.من هم که خواب آلو.اگه مامانم بیدارم نکرده بود هنوزم خواب بودم
چهل و پنج دقیقه ورزش کردم
یه دوش گرفتم
الان یک بوی خوشمزه ی بادمجون سرخشده توی خونمون پیچیده که من رو داره مست می کنه و هی شیاطین به سراغم میان که بپر یدونه بذار لای نون و نمک بزن و بخور اما من با استغفر الله گفتن این شیاطین رو دارم از خودم دور می کنم
همین الانا هم تا گول این فرشته های سیاه رنگ خدا رو نخوردم باید از خونه برم بیرون تا شب که از سر کار بر میگردم
فعلن خداحافظ