samira

Thursday, September 21, 2006

سی شهریور
فقط یه روز دیگه از تابستون مونده
خیلی طولانی بود برای من.هنوز سوزش آفتابش رو دارم احساس می کنم.نمی دونم چرا از تابستون خوشم نمیاد.با اینکه خوش میگذره و همش مهمون بازی و آبدوغ خیارو استخرو......اما حال نمی کنم.علت اصلیم گرماشه.در عوض عاشقه زمستونم چون ده تا لباسم میشه رو هم پوشید که گرم شی اما تو گرما هیچ کاری نمیشه کرد
همه دوروبریا رفتن این پنجشنبه جمعه رو مسافرت و خوش گذرونی الا ما که نرفتیم و موندیم تهرون که سماق بمی کیم
سرما هم خوردم.اصلن حالم خوب نیست.کم کم هم بدنم داره درد میگیره
مامانینا رفتن بیرون من به هوای حال بدی نرفتم چون اصلن حوصله نداشتم.زنگ زدم به سیما که بیاد پیشم
چایی رو هم گذاشتم دم بکشه که وقتی میاد بشینیم با هم کلی حرف بزنیم مثل قبلنا از هر دری سخنی