samira

Wednesday, August 02, 2006

خدا مرگم بده
دوباره اون حسه اومده سراغم.کدوم حس؟خوب معلومه دیگه حسه خوردن اونم از چه نوع خوردنی؟خوردن به اندازه سوخت جت
الان چند روزه که دارم همین طوری می خورم.غذاهای چرب.پلو .پیتزا.وای خدایا آخه من چقدر بد بختم.این همه خوردن رو دوست دارم به سرعته باد هم چاق میشم.توی همین ده روزه البته الان که فکر می کنم از ده روز بیشتره از چهارده تیر به اینور فقط خوردم.سه کیلو چاق شدم دوباره صورتم باد کرده وا ی ی ی ی ی ی ی ی ی ی ی ی نه. من چه کار کنم حالا؟ازهمه بدتر هم عذاب وجدان لعنتیه.اینقدر به چیزهایی که می خورم فکر می کنم که فکر کنم دو برابر تاثیر می ذاره توی چاقیم
ولی واقعن بدترین مواقع زمانیه که من میفتم روی دنده خوردن و بعدش عذاب وجدان می گیرم.موقع خوردن که هیچی یادم نمیاد تازه بعد از اینکه می خورم عذاب وجدانه شروع میشه
.اه فردا هم عروسیه من بیچاره می خواستم لاغر باشم اما اینقدر خوردم که فکر کنم لباسم اندازم نباشه
از فردا رژیم رو شروع می کنم.نگین دختره دیوانست ها از روز عروسی شروع می کنه به رژیم
نمی دونین موقع هایی که رژیمم رو طبق برنامه پیش میرم چه حسه خوبی دارم.یه حس رضایت از خوده تمام و کمال . الان دلم برای اون حسه هم تنگ شده
ما رفتیم که از فردا رژیم رو شروع کنیم با انرژی