samira

Saturday, December 01, 2007

بازم برقها رفت
چند وقت پیش من و سینا خونه ی عمم بودیم و طبق عادت همیشگی من و سینا و عمه و بچه هاش (که از ما بزرگترن)مشغول تعریف کردن از خاطرات خنده دار گذشتمون بودیم
باورتون میشه که همه ی خاطرات یه وجه اشتراک داشتن و اونم این بود که برقها رفته بود.بعد یهو یادمون افتاد که چقدر برقها می رفت قدیم ها
یاد فانوس و گردسوز و اون چراغ بزرگهایی که فکر کنم اسمش زنبوری بود افتادیم
یادتون میاد شماها؟
خدارو شکر که دیگه الان برقها نمی ره مثل اونوقتها