یک هفته ی پر مشغله
هفته ای که گذشت یعنی از یک مهر به این ور تقریبن برای من هفته ی پر مشغله ای بود
شروع شدن کلاس زبان.سرماخوردگی خودم.بستری شدن پدر بزرگ در بیمارستان و مهمونی های ریز و درشتی که به مناسبات افطاری و تولد و خوش گذرونی برپا شده بودن
از کلاس زبان بگم که داره خوب پیش میره
سرماخوردگی خودم خیلی جدی نبود
پدر بزرگ به دلیل نامنظم بودن ضربان قلب و احتمال سکته ی مغزی یا قلبی در بیمارستان بستری شد تا ضربان قلبش به حالت عادی برگرده
مهمونی ها هم که نگو ونپرس
پدر بزرگ امروز از بیمارستان مرخص شده.من هم بعد از کلاس زبانم میرم خونشون.انقدر حال میده!!!!در یخچال رو که باز می کنی یه عالمه رانی و کمپوت آناناس و آبمیوه های رنگ به رنگ نمایان میشن.خلاصه اینکه دارم میرم امشب یه پذیرایی حسابی از خودم بکنم و در ضمن حالی هم از پدر بزرگ بپرسم