samira

Wednesday, July 18, 2007

تعطیلات
توی این چند روز معنای واقعی تعطیلات و بیکاری رو به نحو احسن زیر دندون چشیدم
رفتم تو قالبش.اما باید هر چی زودتر خودم رو بکشم بیرون.فقط تا این جمعه وقت دارم برای تنبلی
سیما می گه:بیکاری خودش کاره.کلی فوت و فن داره
واقعن راست می گه.اینکه حوصلت سر نره و کلافه نشی کلی فوت و فن می خواد
مثلن شش ساعت از روزت به قلت زدن در رختخواب می گذره.دو ساعت به پهلوی راست.دو ساعت پهلوی چیپ.دو ساعت اختیاری و به صورت چرخشی .البته این یه نمونه از فوت و فنهاش بود
...
همه ی بزرگترها تا می بیننم می گن خوب درست تموم شد می خوای چه کار کنی؟کار پیدا کردی؟
من می گم نه.تازه ده روزه تموم شده.می گن بالاخره از الان باید دنبالش باشی.فکر می کنی راحته کار پیدا کردن؟
من فعلن این جملات رو درک نمی کنم
....
از شنبه تا حالا نه وبلاگ خوندم نه نوشتم.احساسم مثل انسانها کر و لاله که از دنیای اطرافشون هیچ خبری ندارم