تفاوت
داشتم درس می خوندم.همین طوری که چشمهام روی سطرهای جزوه حرکت می کرد و من بدون کلام درس می خوندم یاد دوران تحصیل توی مدرسه افتادم
چقدر متفاوت درس می خوندم.اون موقع ها باید خودم تنها می شستم توی یه اتاق و در رو می بستم. صدام رو ول می کردم و بلند بلند درس می خوندم.یادمه باید سه چهار دور تاریخ رو می خوندم تا حفظ بشم.البته بعد از چهار دور یه دونه "و" رو جا نمی انداختما اما خوب کلی وقتم بی خودی هدر می رفت
اما الان بی صدا درس می خونم اونم فقط یه دور چون تا ته اعماقم تمرکز دارم و می رم توی توی جزوه
اگه درسش سخت باشه نهایتن یه دور دوره کنم
با خودم فکر می کردم اگه اون سالی که کنکور داشتم همینطوری خونده بودم شاید نتیجه خیلی بهتر از مدیریت بازرگانی میشد
اما اینا همش اما و اگره.واقعیت همینه که پیش رومه