دیپرس
سمیرا خانوم دیپرس شده است
به دلیل بی مرامیهای روزگار
به دلیل رو دست خوردن
به دلیل دیدن خیلی از اخلاقهای ناپسندیده دیگران
به دلیل پست بودن دنیا
به دلیل یه رنگ نبودن مردم
به دلیل نامهربون بودن دورو اطراف
به دلیل پی بردن به خطاهای خودش وخیلی چیزهای دیگه
البته این دیپرسی می تونه دلایل دیگه ای هم داشته باشه
درس نخوندن توی طول ترم ومواجه شدن با یه کوه کتاب و جزوه در عرض دو هفته
تنبل بودن
تن پرور بودن
بیخیالی
وشاید هم دلیلی مثل
اضافه وزن این هفته اخیر
تنگ شدن شلوار
تنگ شدن کت خوشگله
از بین رفتن اراده
وشاید هم دلیلی مثل
نمایان شدن دو سه تا جوش جدید در صورت بعد از یک سال تموم داروی پوست خوردن و بدبختی کشیدن
در هر حال عوامل عمده ای دخیل هستند برای اینکه من الان توی این وضعیت قرار بگیرم
آهان یه عامل دیگه هم یادم اومد
اصرار دوستام به بیرون رفتن و کر کره خنده راه انداختن و خیابون بالا پایین کردن و اینکه من صد بارم بگم که من خوشم نمیاد بازم برای بار صدو یکم پیشنهادش رو به من میدم
آقاجون نمیام دیگه اه.عجب گیری کردما
همین مونده در این وضعیت روحی روانی پاشم برم فرشته که با دیدن پسرهای ابرو برداشته حالم بدتر هم بشه
..................
پی نوشت علمی:یه تحقیق دارم انجام میدم در مورده بررسی عوامل موثر بر استرس کارکنان
همین که داشتم توی گوگول دنبال مطالب مفید میگشتم در مورده موضوع تحقیقم کلی وبلاگ خوب در مورده مدیریت هم پیدا کردم
.................
پی نوشت خانوادگی:هر چی این دختر خاله من بزرگتر میشه بیشتر به تفاوتهای فاحش نسل خودم و اون که هفده سال از من کوچکتره پی میبرم
حرفهایی میزنه که باعث میشه دود از سرم بلند بشه
امروز بهم میگه سمیرا فردا که اومدم دندونم رو درست کنم بهم دوباره از اون جایزه ها میدی؟بهش می گم نه کیمیا جان فقط یه بار جایزه میدن چه کار کردی اونی که قبلن دادم بهت؟می گه خراب شد .می گم خوب مگه حواست نبود خرابش نکنی؟می گه این امیر حسین که برای من حواس نمیذاره که همش رو خط خطی کرده توقع داری با این کارهایی که امیر حسین می کنه حواسم برام بمونه؟گفتم نه عزیزم تو به خودت فشار نیار یکی دیگه فردا بهت میدم