samira

Saturday, December 09, 2006

بد عادت
چند وقته که خواب صبحهام زیاد شده.امروز تا یازده خواب بودم.البته ناگفته نمونه که شبها هم دیر می خوابم مثلن دیشب ساعت چهار صبح خوابیدم
اما خوشم نمیاد از این سیستم و از همین امشب می خوام عوضش بکنم.شبها یازده بخوابم تا نهایت هفت صبح.البته روزهایی که میرم قزوین پنج بلند میشم از خواب
در کل از همون اولها که من سری تو سرا درآوردم خوابم زیاد بود و همیشه با این موضوع مشکل داشتم توی سن بلوغ که از هر بیست و چهار ساعت راحت چهارده ساعتش رو خواب بودم اما بعدش خوابم خیلی کم شد تا به شش ساعت در روز رسید
الان که ترم هفتم یاد ندارم که یه روز رفته باشم دانشگاه و از خواب کلافه نبوده باشم.در تمام کلاسها داشتم چرت میزدم مخصوصن کلاسهای سه تا شش
توی سرویس هم که هم رفتنه هم برگشتنه خوابم
..............
پ.ن.من هفته پیش دوباره موهام رو کوتاه کردم اما اینبار کوتاه تر از دفعه پیش.خیلی باحال شده
..............
پ.ن.دیروز با سینا رفتیم تمرین رانندگی.وضعیتم یه کوچولو خیطه.مخصوصن موقع ترمز کردن.من در هر حال کلاچ ترمز می گیرم چه بخوام ایست کامل کنم چه نیش ترمز.این افتضاحه
.............
پ.ن.راستی دیشب خونه عمه جان یه فیلم دیدم مال وزارت کشور بود قبل از انتخابات احمدی نژاد که امسال هر کسی می تونست بیاد کاندید بشه.اگر ندیدن حتمن ببینین چون هم خنده داره در ظاهر و هم تاسف باره در باطن
............
پ.ن. دختر عمه جان با دوست پسرشون دارن مزدوج میشن.البته الان نه. قول و قرارهای جدی رو گذاشتن. با خانواده ها مطرح کردن و همه جوابهای مثبتشون رو اعلام کردن.حالا دختر عمه جان با دوست پسرشون در یه شرایط فوق العاده دارن به سر میبرن.خواستن دو طرفه.عشق دوطرفه.دوست داشتن دوطرفه و لاو ترکوندنهای دوطرفه.من و یکی از دوستای دوست پسرش هم شاهد ماجراییم و در اکثر مراسم رسمی اون دوتا حضور داشتیم.ایشالا که خوشبخت بشن