samira

Thursday, May 03, 2007

اگه شماها جای من بودین چه کار می کردین؟
چند روز پیش مطب خیلی شلوغ بود .به جز مریضهایی که وقت داشتن دو تا مریض دیگه هم بودن که باید روکشهاشون چک می شد که هر کدومشون حدود یک ربع وقت لازم داشتن و معمولن این مریضها بدون وقت میرن تو .در واقع بین مریض
من هر روز یه لیست از مریضهای اون روز رو می نویسم و میذارم زیر شیشه ی میز آقای دکتر تا از روی اون لیست بگه که الان کی بیاد تو .یعنی همه چیز رو آقای دکتر تشخیص میده و من اجرا می کنم
مریضی که ساعت شش و نیم وقت داشت از ساعت شش اومد مطب و ظاهرن ساعت هفت هم یه قرار ملاقات با کس دیگه داشت
از ساعت شیش اون دوتا مریضی که باید برای چک کردن روکشهاشون میرفتن تو رفتن تو و ساعت شش و چهل دقیقه بود که اون مریضه هنوز نرفته بود تو و عصبانی شده بود و هی با موبایلش ور میرفت و به من چشم قره میرفت
تا اینکه من بهش گفتن آقای فلانی بفرمایین تو
با عصبانیت در رو باز کرد و با صدای خیلی بلندی گفت آقای دکتر اصلن این دستیارتون با شما هماهنگ نیست.من این همه مدته بیرون نشستم اصلن به من نمی گه بیام تو و..........................کلی بلغور کرد برای خودش بد گفتن در مورده من
من رو می گین کارد میزدین خون خبری نبود
تمام طول مدتی که دکتر داشت دندونش رو ترمیم می کرد داشتم با خودم کلنجار میرفتم که آیا من جوابش رو بدم یا اینکه بی خیالش بشم
هی به خودم می گفتم الان که اومد بیرون بهش بگو که آقای محترم محض اطلاعتون باید بگم که تمام تصمیمات این مطب با آقای دکتره.ایشون تشخیص میدن کی بیاد داخل کی نیاد و من فقط دستورات ایشون رو اجرا می کنم.پس بنابر این تقصیری از من نبوده
بعدش می گفتم خوب که چی؟حالا چی میشه جوابش رو بدم.این آدم اصلن ارزشش رو نداره که اعصابم رو به خاطرش خورد کنم.اما بعد دوباره می گفتم نه بگو بهش.نذار به این راحتی بهت بی احترامی بشه
خلاصه در این کشمکش بودم که کار مریضه تموم شد و من هم بی خیال این شدم که چیزی بهش بگم
البته نا گفته نماند آقای دکتر کلی ازم طرفداری کرد و گفت به من ربطی نداره و خودم هم آنچنان اخم و چشم قره ای بهش رفتم که حساب کار اومد دستش
اما حالا شما اگه جای من بودین چه کار می کردین؟
جوابش رو میدادین یا اینکه بی خیالش میشدین و به اعصابتون فشار نمی آوردین؟