samira

Tuesday, January 23, 2007

اینقدر برام عجیبن
یه کفش خریده .اینقدر ازش تعریف می کننننننننننننننننننه که خدا می دونه.مثلن چی می گه؟می گه که رفتیم توی پاساژهمین طور داشتم مغازه ها رو نگاه می کردم .از هیچ کفشی خوشم نیومد.یهو یه بوت فوق الهاده شیک چشمم رو گرفت.انقدر خوشگله که خدا می دونه از اون چرمهای درست حسابی.نصف چرمش پوست تمساحه.خیلی تکه خیلی .اصلن هیچ مغازه ی دیگه ای ندیدمش .منم خریدمش
یا مثلن می گه سمیرا من درسهای خوندنیم عالیه.خیلی هوشم توی این زمینه خوبه.من الم .من بلم .هی تعریف می کنه.هی تعریف می کنه طوری که دیگه حالت بهم می خوره
می دونین اینا خصوصیات چه آدمهاییه.کسایی که فکر می کنن اون چیزهایی که خودشون دارن یا اون چیزی که هستن بهترینه.فقط نکات مثبت خودشون رو می بینن و تا متوجه بشن شما هم یه نکته ی مثبت دارین یا بی تفاوت از کنارتون می گذرن و یا اینکه می ترکن و میرن عینش رو انجام میدن
رفتار این آدمها خیلی برام عجیبه.چه طوری می تونن این همه از خودشون تعریف کنن؟
مامانم رفت پاساژ کلی برام گردنبند و گوشواره خرید.انقدر اینا خوشگلن سمیرا که خدا می دونه.بعد وقتی گردنبندهاشون رو میبینی انقدر عادین که نگو
این ادمها نه تنها توی رابطه با دارایی ها و اجناس و صفات شخصیشون این حالت رو دارن بلکه در رابطه با جنس مخالف به غلضتی سه برابر میرسن
اینا همونهایی هستن که پشه هم از جلوی در خونشون رد میشه اسم خواستگار و خاطر خواه رو روش میذارن
یکی از همین آدمها با این خصوصیات اخلاقی دیروز سر جلسه ی امتحان با من توی یه کلاس یود.مراقب اون کلاس یه پسر قد بلند ه که خیلی خیلی بد تیپ و بد ریخته.و مهمتر از اون هیز و پدر سوخته.خلاصه مثل اینکه وسطهای امتحان دستش رو میذاره رو شونه ی دوست ما و ازش میپرسه چند سالته؟دوست من هم جواب بهش نمی ده اون مراقبه هم هی پا پیش میشه که بعد امتحان بیا بریم بیرون و شماره ی من رو بنویس و ...............دردسرتون ندم وقتی این دوست ما از سر جلسه اومد بیرون تمام بچه ها فهمیدن که این اتفاق افتاده.به هر کی رسید براش تعریف کرد.شب هم توی هتل که بودیم دوست پسرش بهش زنگ زد و برای اون هم تعریف کرد.همین طور علامت تعجب بود که تو ذهن من نقش میبست
خلاصه اینکه زیادن آدمهایی که خیلی اغراق می کنن و یه موضوعی رو زیاد تفت میدن ولی من واقعن علت این کارهاشون رو نمی فهمم