samira

Friday, October 20, 2006

فکرم اشتباه؟
تازگیا خیلی فکر می کنم راجع به آیندم.این که می خوام به کجا برسم.تحصیلاتم رو تا کجا ادامه بدم.به چه کاری مشغول بشم و......به طوره کلی دلم می خواد به چه موفقیت هایی برسم
همیشه توی ذهنم از خودم خواستم که آدم موفقی بشم.تا دکترا بخونم .سره کار برم اونم با یه پست عالی و درآمد عالی و دوست دارم همه چیزم ایده آل باشه.تصور من اینه که برای اینکه بتونم به همچین مرحله ای برسم باید الان بی خیاله عشق و عاشقی بشم.فکر می کنم که نباید به جنس مخالفی فکر کنم.باید دوره خودم یه دیوار غیر قابل نفوذ بکشم که هیچ موجوده مذکری نتونه ازش عبورکنه تا من بتونم به اون چیزایی که می خوام برسم
موقع هایی هم که می رم توی روابط عاشقانم و محو رابطم میشم تمام اون آمال و آرزوهایی که دارم یادم میره.یادم میره که چه اهدافی داشتم .می خواستم چی بشم
من توی ذهنم نمی تونم این دوتا موضوع رو تجزیه و تحلیل کنم.توی ذهنم نمی گنجه که به یه نفر فکر کنم اما درسم رو هم تا دکترا بخونم.توی ذهن من این دوتا موضوع ضد همدیگن
تصور من اینه که ازدواج برای من پایان همه چیزه.همه اون چیزایی که یه عمر دوست داشتم بهش برسم.به همین خاطر برام خیلی جالبن کسانی که بعد از ازدواجشون درس می خونن تا مراحل بالا
همه دورو بریا مخصوصن مامانم بهم میگه که کاملن اشتباه فکر می کنی.اما نمی دونم چرا نمی تونم این طرز تفکرم رو تغییر بدم