samira

Sunday, December 30, 2007

تمام زندگی همین بود؟
چهارشنبه.پنجشنبه.جمعه و شنبه بی نظیر بودن
پر از شادی.پر از خنده.پر از هیجان و پر از یه عالمه حس خوب دیگه
اونقدر که من رو دور کردن از خیلی از عاداتم
اما دیشب .نصفه شب با شنیدن خبر فوت دختر جوونی از فامیل نزدیکمون به اسم پریسا و مادرش تمام خوشی ها که از بین رفت هیچ.تمام زندگی برام رفت زیر یه علامت سوال بزرگ
هنوز باورم نمیشه
که توی جاده.کنار اتوبان به خاطر ترافیکی که یه تصادف صد متر جلوتر از تو ایجاد کرده ایستاده باشی.بعد یه اتوبوس با تمام قدرت بره روی ماشینت و تورو له کنه
باورم نمیشه که مجبور شدن ماشین رو اره کنن تا خالم رو از اون تو در بیارن
باورم نمیشه پریسا و مامانش با هم از دنیا رفتن
فقط بیست و شش سال داشت
حالا دیگه اون نیست.با کلی آرزوی ریز و درشت.با کلی شور و شوقی که در سر داشت همه ی مارو و مخصوصن نامزدش رو گذاشت و رفت
پریسا اصلن باورم نمیشه که دیگه نیستی
روحت شاد