samira
Monday, June 18, 2007
فکر نمی کردم پدرم این همه عاشق فیلم باشد
در گیر و دار زمین لرزه پدر جان حاضر نبود تلویزیون رو رها کنه.هرچی من و سینا بهش گفتیم بابا بیا بریم توی حیاط.می گفت آخه اینجای فیلمش حساسه
posted by سمیرا at
11:54 PM
|
<< Home
About
Email
Previous
امروز دوشنبه استنمی دونم چرا از صبح همش احساس جمعه...
بسی خیال باطلداشتم دوش می گرفتم و طبق معمول همین ط...
جریان زندگیخیلی موقعها از دیدن آدمها توی کوچه و خی...
یه حس خوباین چند روزه یه حس خیلی خوبی دارم و اونم ...
امان از دست این نگاههای پر منظورصبح حول و حوش ساعت...
تولد حمیده امروزاول از همه اینکه حمید خان پدر جان ...
نیم نگاهنمی دونم چرا توی این روزا همه چیز برای من ...
تموم شدبالاخره دوره ی لیسانس من هم تموم شد.البته ه...
من بی گناهمقابل توجه دوستان و آشنایان عزیزی که پست...
خیلی خوشحالم که اون کسی که کی برد رو اختراع کرد دک...