samira

Tuesday, June 12, 2007

نیم نگاه
نمی دونم چرا توی این روزا همه چیز برای من دارن مراحل پایانیشون رو سپری می کنن
تموم شدن دانشگاه.تموم شدن سر کار رفتن
اینا همه می تونن نوید بخش اتفاقهای خوب باشن
کلی تغیر و تحول.کلی پیشرفت.کلی قدم برداشتن به سمت اهداف و موفق شدن
خیلی این مراحل برای من می تونن حساس باشن
احساس می کنم این سالهای زندگیم همون سالهایی هستن که بیشتر از هر سنی باید مواظبشون باشم که هدر نرن
این سالها همون سالهای جوونین
امیدوارم بتونم ازشون خوب استفاده کنم
به قبلم که نگاه می کنم به سالهای دانشگاه میبینم که خوب خیلی تغییر کردم خیلی عوض شدم خیلی کامل تر شدم اما خیلی کمتر از اون چیزی که خودم انتظارش رو داشتم
همیشه آدمی وقتی به عقب نگاه می کنه فکر می کنه می تونسته بهتر از اینها باشه این فقط به خاطر اینه که در زمان حال سختیهای و موانع گذشته یادمون نمیاد
البته شاید هم می تونسته بهتر باشه