samira

Sunday, June 17, 2007

بسی خیال باطل
داشتم دوش می گرفتم و طبق معمول همین طور که بی حرکت ایستاده بودم زیر دوش و آب می ریخت روی سرم و هر لحضه احساس سبکی بیشتری بهم دست می داد مشغول فکر کردن با خودم بودم. داشتم با خودم حساب کتاب می کردم که خوب فلان امتحان چند روز وقت می خواد .اون یکی چقدر می خواد .که با احتساب روزهایی که احتیاج دارم رسیدم به فردا یعنی برای اینکه برسم تمام درسهام رو خوب بخونم برای امتحانهام باید از فردا شروع کنم.ولی من آمادگیش رو ندارم که.اگه این درس خوندنا بدون امتحان بود خیلی خوب بود.البته همون بهتر که هست چون من یکی که بی سواد می اومدم تا لیسانس