جریان زندگی
خیلی موقعها از دیدن آدمها توی کوچه و خیابون انرژی می گیرم.خیلی وقتا دیدن این همه زن و مرد که هر کدوم از صبح تا شب دنبال روزمره هاشونن حیرت می کنم.هنوز برام عجیبه که توی محله های شلوغ مثل بازار تهران این همه زن و مرد میرن و میان
هنوز در عین علم به اینکه این همه آدم وجود دارن برام سوواله که این همه آدم از کجا اومدن
این همه خونه.این همه کار این همه ماشین
سوالیه که با اینکه جوابش کاملن بدیهیه بازم من رو به تعجب وا میداره
دیشب که داشتم دوستم رو میرسوندم خونه شریعتی وحشتناک ترافیک بود.از سر قیطریه تا خونمون با دیدن ترافیک و تجمع مردم دم رستورانها فقط حیرت کردم از این همه آدم و کلی برام جالب بود این تحرکی که دیدم.اینکه زندگی با تمام سختیهاش وحشتناک جریان داره