پدر بزرگ و ریش
امروز پدربزرگم رو بعد از یک هفته دیدم.یه ریش پرفسوری خیلی خوشگل برای خودش گذاشته بود
بهش می گم بابا جون خیلی خوش تیپ شدی
یه دست روی ریشش کشید بهم گفت واقعن راست می گی؟خوشگل شده؟
گفتم بله خیلی
گفت فردا می خوام برم یه عکس بندازم که یه عکس خوب داشته باشم برای مجالسم
اول نفهمیدم چی می گه .بعد از پنج دقیقه تا دوزاری من افتاد و اشکام یهو اومدن پایین
بهش می گم باباجون این چه حرفیه؟ایشالا صد سالت بشه
یه نگاه بهم کرد و بعدش هم یه سکوت
ترسیدم