امروز صبح دلم برای اینجا تنگ شد
دلم برای اون روزهایی که میشد دوبار هم بنویسم تنگش
هیچ وقت فکر نمی کردم درگیر کار شدن انقدر توی روزمره ی من تاثیر بذاره
دوست دارم بازم اینجا بنویسم
شاید این روزها حس و حال خیلی بهتری داشته باشم برای نوشتن
اما هیچ چیز رو ثبت نکردم که یه روزی در آینده یادم بمونه که امروز یعنی 17 مرداد هشتاد و هفت چه حالی داشتم
دوست جونم برگشته.یک ماه می مونه ایران.کلی سورپرایزم کرد
منم کلی ذوق زده شدم