شما چه می کنید؟
در زندگی هر کسی موضوعات مختلفی وجود داره که توجه به اون موضوعات حال آدم رو خیلی خیلی بد می کنه
مثلن فکر کردن به بی کاری.فکر کردن به بی اهمیت بودن.فکر کردن به نداشتن امنیت عاطفی و احساسی.فکر کردن به بی پولی.حتی چیزهای بسیار ریزتر.مثل جملات یک مکالمه ای که شما با دوست خود انجام دادین.یا جملاتی که در یک چت دوستانه از دوست خود دریافت کردین
خیلی از این موارد به خودی خود مواردی دردآور و اعصاب خورد کن هستن.اما خیلی از آنها مواردی نیستن که به تنهایی غم زا باشند واگر کسی از خارج از جریان به آنها نگاه کند شاید به نظرش موارد مثبتی هم باشند اما این موارد متاسفانه در حال حرکت بر روی نرو شما هستند و یا بهتر بگم در راستای مواردی هستن که شما نسبت به آنها حساسید و اعصابتان خورد می شود
مثلن وقتی از دوستی می شنوید که من حالم خوبه و داره بهم خیلی خوش می گذره,این جمله در عمق یک جمله ی مثبت است اما شما ممکن است از شنیدن آن از دوستتان بسیار اندوهگین شوید چه بسا که انتظار هم ندارید به دوستتان بد بگذرد و مطمین بودید که به او باید خوش بگذرد اما در هر حال شنیدن این جمله باعث آزار روحی شما می شود
در چنین مواردی چاره چیست؟
اینکه اصلن شرایطی رو به وجود نیارین که دوباره همچین صحبتهایی براتون تکرار بشه؟
یا اینکه موارد فکری جایگزین کنید تا از توجه شما به آن مسیله ی زجر آور بکاهد؟مثل کتاب خوندن و فیلم دیدن
یا اینکه شما آزار دیدن روحتان برایتان اهمیتی ندارد و دوباره آن فضاها را تکرار می کنید؟
من خودم بارها و بارها اتفاق افتاده که اون فضاهارو تکرار کردم بدون توجه به روح نازنینم که در چه عذاب سختی به سر میبرد
اما چند وقتیه که از موارد اول و دوم استفاده می کنم